جدول جو
جدول جو

معنی سو بردن - جستجوی لغت در جدول جو

سو بردن
ارث بردن در رفتار مانند کسی شدن، تیز کردن آلات فلزی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بو بردن
تصویر بو بردن
احساس بو کردن، اندک اطلاعی از یک امر پنهانی پیدا کردن، گمان بردن، پی بردن
فرهنگ فارسی عمید
(حَ خوَرْ / خُرْ دَ)
بسر بردن. (آنندراج). طی کردن. گذراندن. انجام دادن:
بسر برده یک ماه سام دلیر
ابا زال و با رستم شیرگیر.
فردوسی.
همه شب به باده تهمتن به می
بسر برد دستان فرخنده پی.
(کک کوهزاد).
اگر بدست پادشاه کامکار و کاردان محتشم افتد بوجه نیکو بسر برد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 386).
- سر در جیب بردن، غروب کردن. رجوع به سر شود
لغت نامه دهخدا
(نُ نَ)
احساس کردن و واقف شدن وخبردار گردیدن و پی بردن. (ناظم الاطباء). احساس کردن. ادراک کردن. فهمیدن. واقف شدن. خبردار گردیدن بطور اجمال. پی بردن. نشان یافتن. (فرهنگ فارسی معین) :
پادشاهان جهان از بدرگی
بو نبردند از شراب بندگی.
مولوی.
شاه بویی برد بر اسرار من
متهم شد پیش شه گفتار من.
مولوی.
چون که بویی برد و شکر آن نکرد
کفر نعمت آمد و بینیش خورد.
مولوی.
تا به گفت وگوی پندار اندری
تو ز گفت خوب کی بویی بری.
مولوی.
ندانی اگر هیچ بویی بری
مقامات میخوارگان سرسری.
نزاری قهستانی (دستورنامه، چ روسیه ص 67).
رجوع به بوی بردن شود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از بو بردن
تصویر بو بردن
احساس کردن، خبردار گردیدن، فهمیدن، پی بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از او بردن
تصویر او بردن
خواهد او برد بیوبر اوبرنده اوبرده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر بردن
تصویر سر بردن
حمل کردن سر بریده، تند رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
بهره بردن فایده بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بو بردن
تصویر بو بردن
((بُ دَ))
فهمیدن، پی به موضوعی سری بردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سر بردن
تصویر سر بردن
((~. بُ دَ))
مجازاً، تند رفتن
فرهنگ فارسی معین
استفاده کردن، بهره بردن، صرفه کردن، منفعت داشتن، منتفع شدن، نفع بردن، نفع داشتن
متضاد: ضرر کردن، زیان بردن، مرابحت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
استنباط کردن، اطلاع حاصل کردن، پی بردن، خبردار شدن، حس کردن، در یافتن، فهمیدن، متوجه شدن، مطلع شدن، ملتفت شدن، احساس کردن، استشمام کردن، بو خوردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
للرّبح
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
Profit
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
réaliser un profit
دیکشنری فارسی به فرانسوی
به خواب رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
ทำกำไร
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
получать прибыль
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
Gewinn machen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
отримувати прибуток
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
osiągać zysk
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
获利
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
منافع حاصل کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
লাভ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
guadagnare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
obtener beneficio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
kâr elde etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
利益を得る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
להרוויח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
이익을 얻다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
mendapatkan keuntungan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
लाभ प्राप्त करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
winst maken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
lucrar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سود بردن
تصویر سود بردن
kupata faida
دیکشنری فارسی به سواحیلی